سورپرایز تولد امروز سه شنبه92/6/12 ساعته 4 بود که مامان جون زنگ زد به گوشی بابایی گوشیو بر داشتم مامان جون گفت ساعته 5 بیان خونمون من گفتم بابایی تنها میاد ما میخوایم بریم خونه مامانی مامان جون گفت میخواد عمه جون پروین ازت عکس بگیره منم گفتم باشه فردا مزاحمتون میشیم الان کار دارم میخوام بریم خونه مامانم دیگه مامان جون چیزی نگفت گوشیو قطع کرد فک کنم ناراحت شد خلاصه دوباره گوشی بابا جون زنگ خورد عمه جون پروین بود گفت مهسا خانم حتما بیان منتظرتونیم منم دیدم اگه قبول نکنم ناراحت میشن ساعته نزدیک 6 بعدظهر بود که 3 تای رفتیم خونه آقاجون اینا باورت نمیشه گلم سنگ تموم گذاشتن خشگلم تو که ماتو مبهوت همه جارو نگاه میکردی عسلم واست عمه جونات ت...